نویسنده: ترانه وفایی
اجرای جلد: باسم الرسالم
سال نشر: 1400
تعداد صفحات 100
شابک: – 9783-78-5810-600
نویسنده: ترانه وفایی
اجرای جلد: باسم الرسالم
سال نشر: 1400
تعداد صفحات 100
شابک: – 9783-78-5810-600
وزن | 300 گرم |
---|
120,000 تومان
20 در انبار
“از پنجره” کتابی است که هر خوانندهای را به چالش میکشد تا دریچهای جدید به دنیای اطراف خود باز کند.فرم روایی و دغدغه مطرح در این داستان، صدایی نو و متفاوت از نوشتههای پیشین ترانه وفایی است. با خواندن این داستانِ نوشته شده توسط ترانه وفایی، میتوان یک سفر ادبی را تجربه کرد. سفری که هم زیباییهای زبانی دارد و هم عمق اندیشه و احساس را به همراه دارد. از پنجره بیانگر حساسیتها و ظرافتهای روابط انسانی و موقعیتهای زندگی در جامعه است. جامعهای گاه در اندازه یک خانه و گاه در ابعاد یک سرزمین و گاه فراتر از آن چنان بی مرز که دوشادوش فضایی مجازی و سورئال پیش میرود.
به یاد موجود زبر و زرنگی که بعضیها وقتی میخواستند صدایش بزنند، هیچی نمیگفتند؛ فقط نگاهش میکردند. تا اینکه یک نفر از راه رسید و کمکم به اسم صدایش کرد. راستی، شما هم اگر خواستید آن حضور را ببینید و بعد هم به اسم صدایش کنید، کافی است به آن سوی اشکهایتان بروید.
پشت جلد کتاب داستان های فلسفی جهان 3 ( برای حفاظت از زمین ) :
آنچه این داستانها را از سایر قصه ها ممتاز می کند این است که داستانهای فلسفی شما را به تامل و تفکر وا می دارد و پرسش هایی ناگزیر در ذهن شما ایجاد می کند. کارگاه فیلسوف در کنار هر داستان می کوشد تا برخی از سوالات را مطرح کند و یافتن پاسخ و طرح سوالات دیگر را بر عهده شما می گذارد.
این داستانها برای هر کسی که از داستان و و حکایت و افسانه چیزی فراتر از سرگرمی می جویدد و از سوال کردن و اندیشیدن پرهیز ندارد.
باور نمی کنید؟ کتاب را باز کنید و صفحه ای از آن را بخوانید.
_ حتی اگر نه سال دارید باز هم وارد شوید ....
او حضوریست جهان شمول... در پی حذف تمام مرزها و دیوارها. در گذر از تمام زمانها و فضاها و گاه در میان این متنِ آهنگین همسفر با نامهای آشنا... مارسل پروست، ژان پل سارتر و ... در این سفر شگفتآور باید همراهش شد. همراهِ او!
از متن کتاب: ➖ ويزايي براي ورود براي او در نظر گرفته نشده است. حتي به اتحاد كشورها و عدم اتحاد آنان توجهي ندارد. مواظب است. جاي بچهها را خوب ميشناسد. بوي چمن را كه حس ميكند ميداند كجا برود. از تمدن شهري با خبر بود. از باستان شناسها در مورد بناهاي تاريخي پرسيده بود. از الههها كه صحبت شد، به الهه باران كه رسيد مكث كرد. بوي باران را ميشناخت. او يكسره رفت و آمد ميكند.---------
---------
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.