دسته: -
از پنجره
از متن کتاب : از پنجره
به یاد موجود زبر و زرنگی که بعضیها وقتی میخواستند صدایش بزنند، هیچی نمیگفتند؛ فقط نگاهش میکردند. تا اینکه یک نفر از راه رسید و کمکم به اسم صدایش کرد. راستی، شما هم اگر خواستید آن حضور را ببینید و بعد هم به اسم صدایش کنید، کافی است به آن سوی اشکهایتان بروید.کافکا این کتاب مجازی نیست
«کافکا، این کتاب مجازی نیست» سفری است میان ادبیات و دنیای دیجیتال، پلی بین گذشته و آینده، میان صفحات کاغذی و تارهای نامرئی اینترنت. ترانه وفایی در این اثر، با نگاهی تازه به آثار فرانتس کافکا، پیوندی شگفتانگیز میان ادبیات کلاسیک و جهان مجازی امروز برقرار کرده است.
این کتاب شامل پیامهایی است که راوی خطاب به کافکا مینویسد؛ پیامهایی که در آنها گرگور سامسا، شخصیت اصلی «مسخ»، به عنوان سرمنشأ دنیای دیجیتال معرفی میشود. گویی او نخستین انسانی است که از دنیای واقعی بیرون رانده شده و در فضایی جدید، مجازی و بیمرز، بازتعریف شده است. نویسنده، با زبانی گاه خودمانی و گاه رسمی، روایتهایی از اینترنت، فناوری و تأثیر آنها بر زندگی مدرن را با ادبیات کافکایی درهم میآمیزد.
«کافکا، این کتاب مجازی نیست» تنها یک تحلیل ادبی نیست؛ بلکه دعوتی است به اندیشیدن درباره جایگاه انسان در دنیای دیجیتال، تحولی که مانند «مسخ» گرگور، اجتنابناپذیر اما درعینحال تأملبرانگیز است.
از متن کتاب:
«روزی کودکی که در قرن بیستم زندگی میکرد، در حال بازی با جعبهای پر از ذرات ماسهای شکل بود. او آرزو میکرد روزی همه آدمها یک جعبه جادویی داشته باشند، مثل جعبه نقاشیاش، که بتوانند با کمک آن در همان لحظه هر کسی را که میخواهند ببینند، هر سؤالی دارند بپرسند و حتی تکالیفشان را انجام دهند!
بسیار از آن زمان گذشت... و اینترنت آمد.»