گی دو موپاسان ( Guy de Maupassant ) نویسندهی فرانسوی در ۵ اوت ۱۸۵۰ در کاخ اربابی «میرومانسنیل» در هشت کیلومتری دیپ به دنیا میآید.
درواقع پدر و مادر گی دو موپاسان ساكن شهر كوچك فكان، در 15 كیلومتری آنجا بودند. اما از آنجایی كه مادر موپاسان زنی با پیشینه اشرافی و بلندپرواز بود شوهرش را واداشت این قصر را برای اقامت تابستانی اجاره كند تا او بتواند فرزندشان را در محیطی اشرافی به دنیا بیاورد. البته گی دو موپاسان كودكی اش را عمدتن در شهر فكان گذراند.
پیش از آنکه گی دو موپاسان به دوازده سالگی برسد، پدر و مادر متارکه میکنند و سرپرستی او به مادر سپرده میشود. گی دو موپاسان مناسبات خود را با پدر حفظ میکند و میکوشد در محیط خانه برای مادر و برادر نقش سرپرست را بازی کند. اما در خانهای که مادر از اختلال عصبی و وسواس شدید رنج میکشد و برادر به تدریج نشانههای گونهای روانپریشی را از خود بروز میدهد، تنها مفر نوجوان افسرده، طبیعت آن منطقهی روستایی و کشتزارهای با طراوت آن جاست. به ویژه روستاییان با زندگی پر جنب و جوششان، بازیهای کودکان دهکده، نمایشها و داستانهای ساده ولی سرشار از حکمت روستایی، به او نشاط می بخشد.
اين جدايي درزندگي گي دوموپاسان تأثير بسزايي داشت و دوران كودكي او را دچار تلخكامي كرد. بنابراين شرط ارنست همینگوی براي نويسنده شدن يعني «داشتن دوران كودكي ناشاد» درمورد موپاسان كاملن صادق بود.
گی دو موپاسان در ۱۳ سالگي وارد مدرسه شبانه روزي در شهر ايوتو كه مؤسسه اي وابسته به كليسا بود شد. در همانجا بود كه تحت تأثير ويكتور هوگو به سرودن اشعاري به سبك رمانتيك پرداخت و نيز تحت تأثير ادبيات كلاسيك، اشعار راسين و رمان هاي ژان ژاك روسو قرار گرفت. و از پس فراز و نشیب های فراوان اخراج به خاطر نوشتن اشعار هجوآمیز و دوری از تحصیل و شروع مجدد آن رفته رفته شخصیت او شکل می گیرد.
گی دو موپاسان در روئن با ادیبی ۴۶ ساله به نام « لویی بویه » آشنا میشود. این شاعر و درام نویس که در روئن به کتاب فروشی مشغول است، نکات بسیار مهمی دربارهی هنر نویسندگی به او میآموزد و رمز موفقیت ادبی، یعنی کار مداوم را به او میشناساند. گی دو موپاسان در این دوره به کمک لویی بویه و گوستاو فلوبر که از سویی نزدیک ترین دوست مادرش و از سویی دیگر محرم اسرار لویی بویه است، به بررسی آثار بالزاک میپردازد، درسهای مهمی از آنها میگیرد و به گونهای جدی شروع به نوشتن میکند و به این صورت کم کم به فلوبر علاقمند شده و همچون مریدی در کنار او باقی می ماند.
از نامههای فلوبر به گی دو موپاسان چنین برمیآید که او نیز مرید خود را «جذاب، باهوش، حساس و فکور» ارزیابی میکند ولی در عین حال گاه او را متهم به بازیگوشی و ترشرویی در محل کار میکند. فلوبر که در همان نخستین برخوردها استعداد نادر موپاسان را در مشاهده ریزهکاریهای فضای بیرون و پیچیدگیهای درونی انسانها را تشخیص داده است، مدام اصرار در تقویت «حالت منحصر به فرد دیدن و احساس کردن» در او دارد. فلوبر ضمن نگرانی از سلامتی موپاسان در نامههای خود مکرر از او میخواهد که نیروی مغزی خویش را صرف پریشانی و اضطراب بیهوده و بیثمر نکند. فلوبر مداومت و صبر در کار نویسندگی را در قالب جملهای موجز به او یادآور میشود: «استعداد به قول شاتو بریان چیزی نیست جز صبری طولانی.» از این رو به موپاسان میآموزد که ابتدا جنب و جوش و ناآرامی و بیصبری مادرزاد خود را رام کند، سپس در برابر اشیاء بنشیند و دقت خود را مانند دستگاهی بر روی آنها تنظیم کند: «مانند آن که بخواهید جنبه و حالتی را که هیچکس دیگر تاکنون در آنها ندیده و درباره آنها سخن نگفته است، کشف کنید.»
گی دو موپاسان در كنار استندال، انوره دو بالزاک ، فلوبر و امیل زولا يكي از بزرگترين داستان نويسان قرن نوزدهم فرانسه به حساب مي آيد. او در طول زندگي نسبتاً كوتاه ۴۳ ساله اش حدود ۳۰۰ داستان كوتاه و بلند، ۶ رمان و نيز ۳ سفرنامه، يك مجموعه شعر و مجلدي از چند نمايشنامه خلق كرد. اما نقطه اوج كارهاي موپاسان داستان هاي كوتاه و بلند اوست كه برخي از آنها از شاهكارهاي ادبيات داستاني جهاني شمرده مي شوند. موپاسان استاد نوعي از داستان كوتاه است كه به قول سامرست موآم «مي توانيد آن را پشت ميز شام يا در اتاق استراحت كشتي نقل كنيد و توجه شنوندگان خود را جلب نماييد.»
از سال ۱۸۹۱، کم کم نشانههای روانپریشی در گی دو موپاسان پدیدار میشود. در اول ژانویه ۱۸۹۲ دست به خودکشی زد اما موفق نشد و ششم ژانویه همان سال به آسایشگاه دکتر بلانش منتقل شد. او دیگر هرگز از آن جا بیرون نیامد و در ششم ژانویه ۱۸۹۳ در سن چهل و سه سالگی چشم از جهان فرو بست. او در گورستان مونپارس به خاک سپرده شده است.
آثار گی دو موپاسان :
رمانها
- یک زندگی (Une vie)
- بل آمی
- لبخند بخت Mont-Oriol
- Pierre et Jean
- Fort comme la mortNotre Cœur
داستانهای کوتاه
- گردنبند الماس
- سنجاق
- در یکی از شبهای بهار
- بابای سیمون
- رز
گی دو موپاسان
منابع : ویکی پدیا / خوابگرد / روزنامه ایران / تبیان