ترانه وفایی
ناشر، نویسنده و مترجم
ناشر، نویسنده و مترجم
این روزها میگذرند. اما، این روزگار زمان حال وگذشته ندارد. اینها روزهایی هستند که همیشه در تاریخ زندگی بشر میمانند و تاریخ را به قبل و بعد از این بحران تقسیم میکنند. در این روزها ما همه به این زندگی و بحران دچاریم وتاریخ را رقم میزنیم.
در این روزگار خیلی چیزها، معنای حرکتهای فداکارانه، حمایت گرانه وخیانتکارانه را روشنتر میکند. نقشها در جایی پررنگتر و در جایی کمرنگ ترشده و یا کلاً بهگونهای دیگر دیده میشوند.
از طرفی بعدها، اثر این روزگار ویروس زده، در خیلی جاها نمایان میشود. وارد زبان بدن میشود یا حتی به زبانشناسی راه مییابد و از طرفی اصطلاحات گوناگون، با ذکر اوضاع فعلی جهان یا هر مملکت و فرهنگ آن ساخته میشود. از سوی دیگر هنر هم دست به کار میشود. علم، تکلیف خود را بیشتر مشخص میکند. مطالعات تطبیقی جدید در زمینههای مختلف علوم انسانی رخ مینماید و شاید مسیر تفکر و نگاه جوانها گونهای دیگر شوند. به هیجانی از این دست عادت میکنند و چیزهای دیگر برای مدتی حوصلهشان را سر خواهد برد. دولتها از عملکردشان خواهند گفت. وخیلی موارد دیگر…
واما، مردم! برخی در زمان حال شاد و قوی زندگی میکنند. برخی میترسند و پناه میگیرند. برخی هم خود را میبازند و میخواهند در این زمان حال بمانند. در لحظه «حال ماندن» در این روزگار تفاوت دارد. زمان حال این روزگار، حالی است که در فرداها با خود خواهیم داشت.
در این برهه از زمان میدانیم که ویروس چیست. تکثیرش چگونه است و حتی تا اندازهای فهمیدهایم که به چه میزان قوی و به چه اندازه ماندگار است. در مورد ویروس کرونا دانشگاههای مختلف بسیار گفتهاند و باز هم میگویند.
ویروس کوچک بزرگی است برای خودش! اما، حالا که از طریق ما دارد حرکت میکند. میدانم که اکنون همه به آمار مرگ ومیر نگاه میکنیم و دچار «ترس» وگاه «بیتفاوتی» میشویم. اما هر دوی اینها جنسش از جنس نابودیست: نابودی خود و دیگران.
ترس، خودمان را نابود میکند و تازه سرایت هم میکند. بیتفاوتی، اول به خودمان بیخیالی کاذب میدهد وسپس دیگری را نادیده میگیرد. مانند مسکن و مخدر آنی عمل میکند و در هر دو صورت ما را به بیانگیزگی نزدیک میکند وکم کم به عدم وجود. عدم وجودی مفید!
برای زمان حالی که در فردایمان پیش رو داریم، تلاش کنیم. زمان حال فردایمان را بسازیم. بگذاریم برای آینده خودمان و دیگری چیزی، خاطرهای، حرفی، مهارتی باقی بماند. درست رفتار کنیم. درست به ذهن و روح خودمان بپردازیم. درست براى فردا طرح ریزى کنیم.
آنچه لازم است برداریم و برخی چیزها را از خود دور کنیم، بهگونهای هر یک از ما میتواند نوح دنیای خودش باشد تا بتواند برای دیگری هم مناسب رفتار کند. به همه ما در این روزگار ثابت شد که دیگری چه مقامی دارد و حتی تا چه اندازه از هم جدا نیستیم. پس، خوب است از یاد نبریم که ارزشهایی که هر فرد به تشخیص خود در کشتی اش، سوارمی کند، مستلزم تلاش وبررسی است: چون دیگری وخودمان هر دو از آن بهره خواهیم برد.
جهان دچار تغییر همیشگی است: زمان. حال که زمان به روش خودش برای آگاهتر شدنمان صبر کرده، فرصت را مغتنم بشماریم و خود را آماده کنیم تا این فردا را بهتر زندگی کنیم.
امیدوار باشیم و خود را بسازیم. تنها این گونه است که آماده گذران امروز و فردایمان خواهیم بود.
در این روزگار خیلی چیزها، معنای حرکتهای فداکارانه، حمایت گرانه وخیانتکارانه را روشنتر میکند. نقشها در جایی پررنگتر و در جایی کمرنگ ترشده و یا کلاً بهگونهای دیگر دیده میشوند.
از طرفی بعدها، اثر این روزگار ویروس زده، در خیلی جاها نمایان میشود. وارد زبان بدن میشود یا حتی به زبانشناسی راه مییابد و از طرفی اصطلاحات گوناگون، با ذکر اوضاع فعلی جهان یا هر مملکت و فرهنگ آن ساخته میشود. از سوی دیگر هنر هم دست به کار میشود. علم، تکلیف خود را بیشتر مشخص میکند. مطالعات تطبیقی جدید در زمینههای مختلف علوم انسانی رخ مینماید و شاید مسیر تفکر و نگاه جوانها گونهای دیگر شوند. به هیجانی از این دست عادت میکنند و چیزهای دیگر برای مدتی حوصلهشان را سر خواهد برد. دولتها از عملکردشان خواهند گفت. وخیلی موارد دیگر…
واما، مردم! برخی در زمان حال شاد و قوی زندگی میکنند. برخی میترسند و پناه میگیرند. برخی هم خود را میبازند و میخواهند در این زمان حال بمانند. در لحظه «حال ماندن» در این روزگار تفاوت دارد. زمان حال این روزگار، حالی است که در فرداها با خود خواهیم داشت.
در این برهه از زمان میدانیم که ویروس چیست. تکثیرش چگونه است و حتی تا اندازهای فهمیدهایم که به چه میزان قوی و به چه اندازه ماندگار است. در مورد ویروس کرونا دانشگاههای مختلف بسیار گفتهاند و باز هم میگویند.
ویروس کوچک بزرگی است برای خودش! اما، حالا که از طریق ما دارد حرکت میکند. میدانم که اکنون همه به آمار مرگ ومیر نگاه میکنیم و دچار «ترس» وگاه «بیتفاوتی» میشویم. اما هر دوی اینها جنسش از جنس نابودیست: نابودی خود و دیگران.
ترس، خودمان را نابود میکند و تازه سرایت هم میکند. بیتفاوتی، اول به خودمان بیخیالی کاذب میدهد وسپس دیگری را نادیده میگیرد. مانند مسکن و مخدر آنی عمل میکند و در هر دو صورت ما را به بیانگیزگی نزدیک میکند وکم کم به عدم وجود. عدم وجودی مفید!
برای زمان حالی که در فردایمان پیش رو داریم، تلاش کنیم. زمان حال فردایمان را بسازیم. بگذاریم برای آینده خودمان و دیگری چیزی، خاطرهای، حرفی، مهارتی باقی بماند. درست رفتار کنیم. درست به ذهن و روح خودمان بپردازیم. درست براى فردا طرح ریزى کنیم.
آنچه لازم است برداریم و برخی چیزها را از خود دور کنیم، بهگونهای هر یک از ما میتواند نوح دنیای خودش باشد تا بتواند برای دیگری هم مناسب رفتار کند. به همه ما در این روزگار ثابت شد که دیگری چه مقامی دارد و حتی تا چه اندازه از هم جدا نیستیم. پس، خوب است از یاد نبریم که ارزشهایی که هر فرد به تشخیص خود در کشتی اش، سوارمی کند، مستلزم تلاش وبررسی است: چون دیگری وخودمان هر دو از آن بهره خواهیم برد.
جهان دچار تغییر همیشگی است: زمان. حال که زمان به روش خودش برای آگاهتر شدنمان صبر کرده، فرصت را مغتنم بشماریم و خود را آماده کنیم تا این فردا را بهتر زندگی کنیم.
امیدوار باشیم و خود را بسازیم. تنها این گونه است که آماده گذران امروز و فردایمان خواهیم بود.
- Add to Phrasebook
- No word lists for English -> Persian…
- Create a new word list…
- No word lists for English -> Persian…
- Copy
- Add to Phrasebook
- No word lists for English -> Persian…
- Create a new word list…
- No word lists for English -> Persian…
- Copy