ژان دو لا فونتن (به فرانسوی: Jean de La Fontaine) (زادهٔ ۸ ژوئیه ۱۶۲۱ در شاتو-تیری، درگذشت ۱۳ آوریل ۱۶۹۵ در پاریس)، مشهورترین حکایت نویس فرانسهاست که شعرهای بسیاری نیز سُرودهاست. شهرت ژان دو لا فونتن بیشتر به دلیل نوشتن کتابی به نام حکایات است که گونهٔ ویژهای از حکایت نویسی را در کل اروپا ارائه کرد و سرمشقی برای دیگر نویسندگان فرانسوی یا فرانسه زبان بود. گوستاو فلوبر در بارهٔ ژان دو لا فونتن گفتهاست که او تنها شاعر فرانسوی پیش از ویکتور هوگو است که ساختار زبان فرانسه را به خوبی درک کردهاست.
در سال ۱۹۹۵ کشور فرانسه، تمبرهایی را برای بزرگداشت ژان دو لا فونتن و حکایتهای او چاپ کرد. در آوریل ۲۰۰۷ نیز فیلمی با نام ژان دو لا فونتن – چالش (به فرانسوی: Jean de La Fontaine – le défi) دربارهٔ زندگی وی ساخته شد که لوران دوش (به فرانسوی: Lorànt Deutsch) ستارهٔ فرانسوی در آن هنرنمایی میکرد.
در مجموعه داستانهای فلسفی جهان نیز که توسط انتشارات او منتشر شده است، حکایتهای زیادی از این شاعر و نویسندهی ارزشمند فرانسوی ارائه شده است. به عنوان نمونه به حکایتِ درخت بلوط و نی که در جلد دوم از داستانهای فلسفی جهان آمده است توجه فرمایید :
روزی چنار به نی گفت: دوست من، واقعاً حق داری اگر اعتراض کنی. با کم ترین باد، ساقه ات خم می شود. اگر پرنده ای رویت بنشیند انگار که زیر بار سنگینی رفته باشی از وسط خم می شوی. اگر لااقل در لابلای شاخ و برگ من متولد می شدی، من می توانستم با این همه شاخ و برگ از تو محافظت کنم. ولی تو در کنار آب و در جای مرطوب می رویی. واقعاً طبیعت در مورد تو عادلانه رفتار نکرده.
حق با شماست. من ظاهری نحیف دارم. نگرانی شما را می فهمم. ولی توجه داشته باشید که من خم می شوم ولی نمی شکنم.
هنگامی که نی در حال صحبت کردن بود، طوفانی بسیار سخت از دور آمد. چنار در مقابل ضربه های مستقیم باد مقاومت کرد. نی از وسط خم شد. ولی طوفان نیرویش را دو برابر کرد و آن چنار پر شاخ و برگ عظیم را از ریشه درآورد. وقتی باد آرام گرفت، چنار به زمین غلتیده بود. در حالی که نی با متانت تمام افراشته بود!
پیام لافونتن این است که به ظاهر افراد اعتماد نکنیم! قوی ترین، رشیدترین همیشه آنی نیست که ما فکر می کنیم. هم چنین، این افسانه به ما می آموزد که در زندگی گاهی بسیار مفید است اگر بتوانیم ملایم تر و انعطاف پذیرتر باشیم تا طوفان بگذرد. در تحولات های تاریخی، آن هایی که خم می شوند و خود را «تطبیق می دهند » جان سالم بدر می برند در حالی که آن هایی که شجاعانه قد علم می کنند، اغلب جارو می شوند. آیا این دلیل کافی است برای این که جلوی آنان که بر ضدمان شوریده اند، قد راست نکنیم؟ اخلاقاً، تا کجا بایستی خود را تطبیق دهیم و سرمان را پایین بیاندازیم؟
داستانهای فلسفی جهان 1و داستانهای فلسفی جهان 2 ( نوشتهی میشل پیکمال و ترجمهی دکتر ترانه وفایی ) را میتوانید از طریق فروشگاه آنلاین انتشارات او تهیه نمایید.
حکایت «روباه و زاغ» در کتاب درسی فارسی به نام سرایندهاش حبیب یغمایی معرفی شده است، اما این شعر در واقع ترجمه منظوم حبیب یغمایی است از شعر شاعر فرانسوی قرن هفدهم یعنی ژان دو لافونتن، که البته در کتاب درسی به نام شاعر اصلی آن اشارهای نشده است. ایرج میرزا و رشید یاسمی و امیری از اولین کسانی بودند که برخی از حکایت ها یا فابل های ژان دو لا فونتن را به نظم فارسی ترجمه کردند. نمونه هایی از این ترجمه ها در کتاب تاریخ ترجمهٔ ادبی از فرانسه به فارسی ارائه شده است.
ژان دو لا فونتن در ۱۳ آوریل ۱۶۹۵ درگذشت و در گورستان پر لاشز، پاریس به خاک سپرده شد.
ژان دو لا فونتن
داستانهای فلسفی جهان