چارلز دیکنز در زمان حیات خود بسیار محبوب بود. بسیاری از آثارِ او اوّل در قالب رمانهای سریالی منتشر میشد، و به کاوش وضع بشر، و فقر و بیعدالتی میپرداخت، و تحلیل دقیق او از شخصیتها همواره هوشمندانه و کنایهآمیز بود. بههرحال آنچه که مردمِ آن زمان دوست میداشتند، امروز ما هم دوست داریم. بسیاری از مضامینِ او، در عصر ما همْ موضوعیت و بازتاب دارد، و شخصیتهای او هنوز آشنا هستند، و مثل گذشته، آینهای پیش روی خوانندگان میگیرند تا خودشان را بهتر ببینند.
ضمنا دیکنز نویسندهای پُرکار بود و دستکم ۱۹ رمان و داستان کوتاه تالیف کرده است. اگر تابهحال هیچیک از آثار او را امتحان نکردهاید، یا نمیدانید دفعهٔ بعد سراغ کدام یک از آثار او بروید، اینجا هشت اثر او را معرفی میکنیم که هرکدامشان نقطهٔ شروع خوبی هستند.
سرود کریسمس (۱۸۴۳): احتمالا معروفترین اثر دیکنز و خصوصا اگر به کریسمس نزدیک باشید، به دلایل متعدد شروعِ خوبیست. اول اینکه کوتاه است ــ اندکی بیش از ۱۰۰ صفحه است (در بیشترِ چاپها)، که فقط چند ساعت در گوشهای دنج وقت شما را میگیرد. دوم اینکه ماجراهای اسکروچ و ارواح کریسمس چنان آشنا هستند که زود به آن عادت میکنید و میتوانید از جزئیات داستان و روحِ سرخوش آن، و روایتگریِ دیکنز لذت ببرید.
دیوید کاپرفیلد (۱۸۴۹): یکی از دلایلی که «دیوید کاپرفیلد» اینقدر برجسته است، این است که محبوبِ خودِ دیکنز هم بود، و زندگینامهایتر از بقیهٔ آثارش است. این رمانْ زندگیِ شخصیت اصلی را از زمان کودکی تا میانسالی دنبال میکند ــ تا وقتی که کاپرفیلد به نویسندهای موفق تبدیل میشود. برخی از مشهورترین و جذابترین شخصیتهای دیکنز در این رمان حضور دارند ــ بهعلاوهٔ یک ضدقهرمانِ مکّار و بدجنس به اسم یوریا هیپ.
آرزوهای بزرگ (۱۹۶۰): این اثر در سال ۲۰۱۱ بهعنوان محبوبترین رمانِ دیکنز در بین خوانندگان نشریهٔ گاردین انتخاب شد، و احتمالا محبوبترین رمانِ من هم هست. من هیچوقت چارلز دیکنز را نخوانده بودم تا اینکه موقع انتخاب واحد اختیاری دانشگاه، متوجه شدم جزو برنامههای درسی است. اول فکر میکردم به دردِ من نمیخورد، اما این داستانِ زندگیهای گمشده و پیداشده که در ژانر بلوغ نوشته شده بود مرا عاشق خود کرد، که البته تا حدی بهخاطر شخصیت خانم هاویشام بود ــ عروسِ جفادیدهای که در لباسِ عروسیِ خودش دارد پیر میشود. تعداد شخصیتهای کلیدی و کاریزماتیک در این داستان (در مقایسه با آثار دیکنز) نسبتا کم است و همین باعث میشود «آرزوهای بزرگ» سهلالفهمتر باشد، و ارتباط عاطفی با آن راحتتر.
الیور توئیست (۱۸۳۷): اگر فیلمِ «اولیور!» محصول ۱۹۶۸ را دیده باشید، شاید فکر کنید که داستان «الیور توئیست» را میدانید، اما اگر نبودنِ قطعات موزیکالِ فیلم برایتان مهم نباشد، چیزهای زیادی از خواندن خودِ رمان اصلی گیرتان میآید. این کتابْ ماجرای تلاشِ الیور را در یافتنِ خانهای برای خود روایت میکند، و برخی از پیچیدهترین و محبوبترین شخصیتهای دیکنز را در خود دارد ــ از شخصیت منفیِ فاگین گرفته که بهطرزی غریبْ دوستداشتنی هم هست، تا شخصیت شجاع و غمانگیز نانسی.
خانهٔ متروک (۱۸۵۲): این کتاب را اغلب شاهکار دیکنز میدانند، و ممکن است زمان و تمرکز زیادی لازم باشد تا آن را تمام کنید، اما ارزشش را دارد. ماجرای کتاب به یک پروندهٔ حقوقی مربوط میشود و بیشترِ داستان هم از کارِ خودِ مولف الهام گرفته شده، چون دیکنز خودش سابقا در کارِ وکالت بود، و آن تجربه، او را نسبت به این حرفه بسیار بدبین کرد و برای همین این حرفه در رمان شدیدا هدفِ طنز و طعنه قرار گرفته است. انتخاب این کتاب، یک امتیاز دیگر هم دارد و آن اینکه یک نسخهٔ تلویزیونیِ عالی از این رمانْ وجود دارد ــ محصول بیبیسی ــ که خواه پیش از خواندن یا بعد از خواندنِ داستان میتوانید تماشا کنید.
داستان دو شهر (۱۸۵۹): این کتابْ یکی از معروفترین جملاتِ آغازین را در ادبیات دارد («بهترین روزگار و بدترین روزگار بود…»)، و یکی از تنها دو تجربهٔ دیکنز در داستانِ تاریخی است، و نزدیکترین کارِ او به ژانر دلهرهآور محسوب میشود. ماجرا در لندن و پاریس در جریان انقلاب فرانسه رخ میدهد، و داستانِ یک دکتر فرانسوی است که بعد از هجده سال حبس در زندان باستیل، برای زندگی با دخترش که هرگز ندیده، به لندن میرود. داستانی پیشرونده و تاریک و کوتاه (در استاندارد دیکنز) است که خواندنش سریع و جذاب است.
یادداشتهای پیکویک (۱۸۳۶): گرچه ماهیتِ سریالیِ این اثر باعث میشود خیلی شبیه رمان در معنای سنتیاش نباشد، ولی یکی از لذتبخشترین و باحالترین نوشتجات دیکنز است. این اولین کتاب دیکنز بود، اثری که او را معروف کرد. ابتدائا بهصورت سریالی و ماهانه منتشر میشد که ماجراها و مصائب و سوءاستفادههای گروهی از جنتلمنهای پولدار لندن را تعریف میکرد. گرچه بخشهایی از این مجموعه هم هستند که خیلی جدیتر و غمگینترند، در کل نوعی حسِ حُسننیت در کتاب وجود دارد که خواندنش را فوقالعاده سرگرمکننده میکند.
روزگار سخت (۱۸۵۴): احتمالا فقط وقتی حسی کردید که طرفدارِ پر و پا قرص دیکنز شدهاید، باید سراغ «روزگار سخت» بروید. این یکی از رمانهای کوتاهترِ اوست، اما یکی از کارهای مشکلترِ او هم هست (چیزی که اسم کتاب هم القاء میکند)؛ هرچند هواداران خودش را دارد. این کتاب به مسائلی حولِ اتحادیههای کارگری، شرایط کارگران، و تاثیر انقلاب صنعتی میپردازد و مستقیم سراغِ پرسشهای اجتماعیِ بزرگ میرود، و درواقع به مسائل اجتماعیای که دیکنز عمیقا نگران آنها بود بیشتر اهمیت میدهد تا به طرح داستان یا شخصیتها. گرچه این اثر لزوما لذتبخشترین یا قابلفهمترین اثر او نیست، جایگاهِ مهمی در آثار و فلسفهٔ دیکنز دارد.