یادداشت ترانه وفایی در روزنامه ایران
تاریخ 23 خرداد 1401
وقتى بحث داغ چاپ و نشر به ميان كشيده مىشود، ناگزير پاى ناشر هم به بحث باز مىشود. به هر شكل آثار با رهبرى ناشر است كه به سرانجام انتشار مىرسند! هر ناشر در انتشارات از بررسى كار توسط هيئت بررسى و تحريريه و …مىآغازد تا به پخش و ماركتينگ آن برسد. منظور من در اين جا اين نيست كه بگويم ناشر چه وظايفى دارد، بلكه مى خواهم به اين واسطه پرسش يكى از دوستان را در اين جا مطرح كنم كه آيا بايد ناشران تخصص گرا تعدادشان زيادتر شود؟ آيا بهتر است ناشران در زمينه ى فعاليتشان تخصص داشته باشند؟ در هر كشورى، شرايط چاپ و نشر ممكن است با ديگرى متفاوت باشد. نگاه به ناشر و شرايط او نیز اینچنین است که متفاوت خواهد شد. در برخى كشورها اين شرايط تفاوت بيشترى هم دارد، كه در اينجا مجال صحبتش نيست.
امروزه ديگر زمان قاجار نيست كه ارتباط با خارج و داخل فقط در دست شاهان باشد. قرن ١٨ اروپا نيست كه با پيدايش انتشارات براى اولين بار روبرو باشيم و واژههای انتشارات و کتابفروشی یکی باشند. نمىگويم مانند آقاى اَشِت Hachette در قرن ١٩، الزاما بايد حقوقدان بود و از دولت جايزه گرفت و اولين دائرهالمعارف را منتشر كرد. فقط، شايد در واكنش به اين پرسش ها بشود گفت كه در قرن ٢٠ و بيشتر از آن در قرن ٢١ كه كتاب شكل الكترونيكى هم پيدا كرده است، و در عصرى كه براى بسيارى از موضوعات زيرمجموعه و زير زيرمجموعه تعريف شده، تخصص گرا بودن ناشرين دور از ذهن و انتظار نيست. همواره اين ادعای تخصص گرایی در خطهاى كه ما زيست مىكنيم، از نظر من، به تماميت، نه شرط لازم بوده است و نه كافى!
اما پر واضح است كه در زمينهاى كه تخصص همگان نيست (بگذريم از ناشران عمومى) ناشرى كه خود در آن زمينهی مخصوص تحصيل كرده یا تجربهی کافی دارد، بسيار روانتر و پر فايدهتر براى مخاطب و گروه زير نظرش در انتشارات، فعاليت خواهد كرد. چه از نظر علمى و چه از نظر شناخت نیاز مخاطب و بازار كتاب.
به قول آلبر كامو ،” همهى نشريات … علائق نسلى را عرضه مىكنند كه هيچ چيزى را بر ما نمى بخشد…”.