مارگریت دوراس (به فرانسوی: Marguerite Duras ) (۱۹۱۴ – ۱۹۹۶) نویسنده و فیلمساز فرانسوی است. برخی از منتقدان ادبی لقب « بانوی داستاننویسی مدرن » را به او دادهاند
مارگریت دوراس از سال ۱۹۱۴ در حالی كه ۲۷ ساله بود، به داستان نویسی به طور حرفه ای مشغول شد . در سال ۱۹۵۸ كتاب مدراتو كانتابیله و فیلمنامه ای با نام هیروشیما، عشق من را نوشت و به شهرت جهانی رسید. یكی از رمانهای مشهور مارگریت دوراس عاشق نام دارد كه تا كنون بیش از ۲۰ میلیون نسخه از این كتاب در سراسر جهان به فروش رسیده و به چندین زبان ترجمه شده است. مارگریت دوراس همچنین توانست جایزه ادبی گنكور را دریافت كند. نكته چشمگیر در داستانهای مارگریت دوراس این است كه او همیشه به زندگی خصوصی و بیوگرافی خود در داستانهایش اشاره داشته است .
مارگریت دوراس در دهه 70 میلادی به الکل پناه میبرد. ایاماش را در نوفللوشاتو سپری میکند. بیمار است و داروها بر او تاثیری ندارند. او خودش را اینچنین مینامد: “موجود وانهاده”. مثل همیشه از خوانندگانش نامه دریافت میکند. در میان نامهها، نامههای مرد جوانی به نام «یان لمه» Y.Lemee توجهش را جلب میکند. تعداد نامههای او بیشتر میشود و دوراس سرانجام پاسخش را میدهد. یانِ بیست و هفت ساله که همجنسگراست به تروویل میآید تا با دوراس دیدار کند. نازکدلی یان که دوراس را به یادِ برادر کوچک و همچنین عاشقِ چینیاش میاندازد، او را جلب میکند. باهم زندگی میکنند و دوراس نامی برای او انتخاب میکند: “یان آندرهآ”.
مارگریت دوراس مبتلا به بیماری آلزایمر شد. در سال 1994 به علت بیماری دیگر قادر به نوشتن نبود با این حال کلمات نامفهومی بر زبان میآورد ولی آنها پیوند و تداومی نداشتند. حاصل آنها میشود کتاب همین و تمام . این کتاب در خصوص عشق است. در خصوص دوراس و یانآندرهآ. نوعی وقایعنگاری عجیب است که تاریخ وقوع، وقایع آن به طور دقیق مشخص نیست.
آخرین هفتهی پیش از مرگ حال دوراس وخیم میشود. ساعت 8 صبح روز 3 مارس سال 1996 ، مارگریت دوراس ، برای همیشه جهان را ترک میکند. در 5 عصر خبرگزاری فرانسه، این خبر را به نقل از یان آندرهآ پخش میکند.
” حقیقت من کدام است… تو اگر میدانی به من بگو ”
شعری از مارگریت دوراس . این شعر جزء آخرین الفاظی است که از دهان او خارجشده و یانآندرهآ آن را ثبت کرده است
از متن کتاب ” درد ” – نوشته مارگریت دوراس :
در برزخ تب ،زن را می بینم .سه روز ،به اتفاق خیلی های دیگر ،در صف کوچه ی سوسه انتظار کشیده است . بیست ساله است ،با شکمی بزرگ ،حجمی برآمده از اندام .برای آدم تیرباران شده ای آمده بود آنجا ،برای شوهرش .ورقه ای به دستش رسیده بود برای تحویل خرت و پرت های شوهرش .آمده بود آنجا .هول به جان بود هنوز .بیست و چهار ساعت انتظار در صف ،برای تحویل خرت و پرت های شوهرش .هوای گرمی بود ولی او می لرزید .حرف می زد ،نمی توانست ساکت بماند ،حرف می زد .خواسته بود خرت و پرت های شوهرش را تحویل بگیرد تا تجدید دیدار کرده باشد .بله ،تا دو هفته ی دیگر فارغ می شد ،و پدر برای نوزاد ناشناخته می ماند .توی صف ،زن آخرین نامه را برای اطرافیانش می خواند و باز می خواند .« به بچه مان بگو که من آدم جسوری بودم » حرف می زد ،اشک می ریخت ،نمی توانست چیزی را درون خود نگه دارد . به این زن فکر می کنم ،چون دیگر انتظاری نمی کشد .و حالا ،نمی دانم اگر در کوچه ببینمش بجا می آورمش یا نه .چهره اش از خاطرم رفته است و تنها چیزی که از او در ذهنم مانده ،حجمی است عظیم ،شکمی برآمده از اندام ،و آن نامه ای که در دست داشت ،انگار خواسته باشد آن رابه کسی دهد .بیست سال … چارپایه ی تاشویی به زن دادند ،سعی کرد که بنشیند ،دوباره اما سرپا شد ،فقط توان ایستادن داشت .
سه کتاب مارگریت دوراس به نامهای ” شیدایی لل. و. اشتاین ” ، ” عاشق ” و ” نایب کنسول ” در لیست 1001 رمانی است که باید قبل از مرگ خواند. این لیست توسط روزنامه گاردین منتشر شده است.
[av_toggle_container initial=’0′ mode=’accordion’ sort=” av_uid=’av-4m0k8u’]
[av_toggle title=’آثار مارگریت دوراس’ tags=” av_uid=’av-2oo7f2′]
– 1941 خانوادهی تانِران
– 1943 بیشرمان
– 1944 نخستین تحریر سدی بر اقیانوس آرام
– 1944 زندگی آرام
– 1950 سدی بر اقیانوس آرام
– 1952 دریانورد جبلالطارق
– 1953 اسبهای کوچک تارکینیا
– 1954 سراسر روزها در میان درختان
لوبو.آ کارگاههای ساختمانی
– 1955 باغگذر
– 1958 مدراتو کانتابیله
– 1959 پلهای سن اِئواز (نمایشنامه)
– 1960 ساعت ده و نیم شب در تابستان
– 1960 هیروشیما عشقِ من (فیلمنامه)
– 1960 غیبتی بسیار طولانی (فیلمنامه، با همکاری ژرار ژارلو)
– 1962 بعدازظهر آقای آندسماس
– 1964 شیدایی لول.و.اشتاین
– 1965 جلد اول مجموعه نمایشنامهها: آبها و جنگلها؛ باغگذر؛ لاموزیکا
– 1965 نائب کنسول
– 1967 معشوق انگلیسی
– 1968 جلد دوم مجموعه نمایشنامهها: معشوق انگلیسی؛ سوزان آندلر؛ سراسر روزها در میان
درختان؛ یس،شاید؛ لوشاگا؛ مردی که به دیدنم آمد
– 1969 گفتا که خراب اولی (زن میگوید، ویران کن)
– 1969 فیلمنامه و کارگردانی فیلم گفتا که خراب اولی
– 1970 اَبان، سابانا، داوید (نمایشنامه)
– 1971 کارگردانی نمایشنامه اُه، ارنستو (از هارلن کست)
– 1971 عشق
– 1971 فیلمنامه و کارگردانی زردینه خورشید
– 1972 کارگردانی ناتالیگرانژه
– 1973 آوای هند (نمایشنامه)
– 1973 فیلمنامههای ناتالیگرانژه؛ زن رود گنگ
– 1974 زنان حراف (همراه مصاحبهای با گزاوییر گوتیه)
– 1975 کارگردانی فیلم آوای هند
– 1976 فیلمنامه و کارگردانی فیلم باکستر، ورا باکستر
– 1976 کارگردانی فیلم نام ونیزیاش در کلکته برهوت
– 1976 کارگردانی فیلم سراسر روزها در میان درختان
– 1976 کارگردانی فیلم کامیون
– 1977 فیلمنامه کامیون، همراه مصاحبهای با میشلپورت
– 1977 مکانهای مارگریت دوراس (با همکاری میشل پورت)
– 1977 سینما اِدِن (نمایشنامه)
– 1978 سفینه شب، همراه با فیلمنامههای سزاره، نقش معکوس دستها (دستهای منفی)،
سهگانههای اُرلیا اشتینر
– 1980 ورا باکستر یا سواحل آتلانتیک
– 1980 مردی نشسته در سرسرا
– 1980 تابستان 80
– 1981 آگاتا
– 1981 کارگردانی فیلم آگاتا
– 1981 در حاشیه
– 1981 دختر و کودک (ضبط روی نوار)
– 1982 قرائت نمایشنامهای متن تابستان 80، به کارگردانی یان آندرهآ
– 1982 فیلمنامه و کارگردانی گفتگوی رم
– 1982 مرد آتلانتیک
– 1982 ساوانابای
– 1982 عارضه مرگ
– 1983 کارگردانی تئاتر: حیوان در جنگل (نوشته هنری جیمز، کارگردانی از دوراس و جیمز
لرد) ؛ کاغذهای اَسپرن (از هنری جیمز، کارگردانی از دوراس و آنتلم) ؛ رقصِ مرگ
(از آگوست استریندبرگ، کارگردانی از دوراس)
– 1984 عاشق
– 1984 کارگردانی نمایشنامه معجزه در الاباما (از ویلیام گیبسون)
– 1985 درد
– 1985 کارگردانی مرغ دریایی از چخوف
– 1985 لاموزیکا دومین
– 1985 کارگردانی فیلم بچهها (با همکاری ژان ماسکولو و ژان مارک تورین)
– 1986 چشمان آبی، گیسوی سیاه
– 1986 قحبهی بندر نرماندی
– 1987 حیات مجسم
– 1987 امیلیال
– 1990 باران تابستان
– 1991 عاشقی از چین ختن
– 1993 نوشتن
– 1995 همین و تمام
– 1996 بحر مکتوب
[/av_toggle]
[/av_toggle_container]
منابع : ویکی پدیا / ادبیات ما / آفتاب /