فرانسوا موریاک ( François Mauriac ) نویسنده و شاعر فرانسوی و برنده جایزه ادبی نوبل، در ۱۱ اکتبر ۱۸۸۵ در بوردو از بنادر بزرگ فرانسه متولد شد.
فرانسوا موریاک نویسندگی را از همان اوان جوانی آغاز کرد؛ ۲۷ ساله بود که به خود جرأت داد و برای داستان نویسی دست به قلم شد. نخستین داستانش «دفترچه سیاه» نام داشت، او بعد از این چند داستان دیگر نوشت که چندان شهرتی نیافت، اما در سال ۱۹۲۵ بود که به خاطر تحریر داستان معروف و بی نظیر «صحرای عشق» شهرت جهانی یافت.
فرانسوا موریاک که در جوانی از یک سو آثار ژان راسین و بلز پاسکال و از سوی دیگر آثار شارل بودلر و آرتور رمبو را خوانده بود، گویی هنوز زیر تأثیر دوگانهای بود که با گذشت زمان نه تنها از آن خلاصی نمییافت، بلکه حتی عاجزتر از آن بود که قادر باشد، به سان موجودی آرام و سربه راه در این کره خاکی دوام بیاورد یا بتواند به طرفه العینی از همه چیز، حتی از هوای نفس آلوده به کفر دست شوید. گاه دغدغه خدا داشت و گاه در مقابل، گویی به عمد از او گریزان بود؛ اگر چه هر بار در این مسیر با شکست مواجه میشد. زندگی او چنان پیش رفته بود که پیوسته ناظر پیروزی قدرت شر بر غریزه تقوا و تباهی روحهای ضعیف و شخصیتهای سست به دست گناه بود. فرانسوا موریاک معتقد بود که :
«تنها ایمان واقعی و دنیای معنوی است که به طور معجزه آسا نجات بخش بشر است و سازش میان زهد و تقوا و دلبستگی به عالم مادی هرگز امکانپذیر نیست.»
دغدغه فرانسوا موریاک بیش از هر چیز این بود که رمان بنویسد. هنگامی که جوان بود با سیاست میانهای نداشت، اما بعدها یعنی تقریباً از زمانی که ۵۰ سالگی اش را پشت سر گذاشت، این اعتقاد راسخ را پیدا کرد که «نویسنده مؤمن نمیتواند در برابر حوادث جهان بی طرف بماند.» بدین ترتیب، فرانسوا موریاک همچنان که کار ادبی اش را دنبال میکرد به فعالیتهای سیاسی نیز مشغول شد. او حتی زمانی که در گرماگرم جنگ جهانی دوم به همراهی ورکور و لوئی آراگون از طریق قلم در نهضت مقاومت فرانسه شرکت جست، برخی از آثارش همچون «دفترچه سیاه» و «خاطرات وطنم» را با نام مستعار فرانسوا لاکولر انتشار داد.
اگرچه در استادی فرانسوا موریاک در ادب و یا در ایمان او به کاتولیسیسم تردیدی وجود ندارد، اما آنچه در مورد وی حائز اهمیت است این که او همان گونه که به هنر متعالی و سبک استعلایی خاص خویش در ادبیات دست مییابد، از سوی دیگر در سیر نوسانی اش بین عقاید و مسالک مختلف ـ بی آن که هرگز تعصب بورزد ـ از گرایش کاتولیکی اش رویگردان نمیشود.
فرانسوا موریاک با دریافت جايزه بزرگ رمان آكادمي ادبيات فرانسه در سال ۱۹۲۶ برای رمان «بيابان عشق»، از سال ۱۹۳۳ تا پايان عمرش در سپتامبر ۱۹۷۰ ، یعنی تقریبا نزدیک به نيمی از زندگی اش را به عضويت آكادمی زبان و ادبيات فرانسه درآمد و سرانجام آكادمی نوبل سوئد نيز جايزه نوبل ادبی ۱۹۵۲ را به نام او به ثبت رساند. ۶ سال بعد نیز دولت شارل دو گل ، فرانسوا مورياك را به دريافت نشان برتر لژيون دونور فرانسه مفتخر كرد.
به دنبال آزادی فرانسه از نازیها، جدلی مطبوعاتی بين فرانسوا مورياك و آلبر کامو بر سر آينده بقايای حکومت آلمانی در فرانسه به راه افتاد. در حالی كه كامو در روزنامه مبارزه خواستار پاكسازی فرانسه از بقاياي نازيسم و همراهان فرانسوي نازيسم در دوران تازه بود، فرانسوا موریاک با لحنی ملايمتر در روزنامه فيگارو نسبت به آينده چنين تسويه حسابهايي در فرانسه و تأثير آن بر منافع ملی هشدار میداد و به دنبال محاكمه افراد خائن به صورت غيرجانبدارانه و در فضايی به دور از غوغای آزادی بازيافته بود.
فرانسوا موریاک که یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم اروپا محسوب میشود در روز یکم سپتامبر سال ۱۹۷۰ در ۸۵ سالگی درگذشت.
آثار فرانسوا موریاک :
- دستهای به هم پیوسته(۱۹۰۹)
- خداحافظی با جوانی(۱۹۱۱)
- کودک در زیر زنجیر(۱۹۱۳)
- پیراهن سفید دراز(۱۹۱۴)
- گوشت و خون(۱۹۲۰)
- حضور(۱۹۲۱)
- بوسه جذامی(۱۹۲۲)
- ژنی تریس(۱۹۲۴)
- صحرای عشق(۱۹۲۵) – ترجمه شده با نام : برهوت عشق
- ترز دکرو(۱۹۲۷) – ترجمه شده به نام: تنهایی زن:سرگذشت ترزدکیرو
- سرنوشت ها(۱۹۲۸)
- آنچه که گم شده بود(۱۹۳۰)
- گره افعی ها(۱۹۳۲) – ترجمه شده به نام: چنبره افعی ها
- رمز فرنتناک(۱۹۳۳)
- پایان شب(۱۹۳۵)
- آغاز یک زندگی(۱۹۳۹)
- راههای دریا(۱۹۳۹)
- فریسی ها(۱۹۴۱)
- شکست خوردگان عشق(۱۹۴۱)
- گذر شیطان(۱۹۴۷)
- بوزینه ها(۱۹۵۱)
- گالی گائی و زندگی مسیح
- محبت شوم
- نامهای به ایزابل
- رنج
“ما از افراد نزديک خود بيشتر از ديگران بیخبريم . كسانی را كه هميشه در كنارمان هستند ديگر اصلا نمیبينيم!”
فرانسوا موریاک