جرج برنارد شاو ( George Bernard Shaw )، نمایشنامهنویس طنزپرداز و منتقد ادبی ۲۶ ژوئیه ۱۸۵۶ در دابلین ایرلند زاده شد.
جرج برنارد شاو در دوران كودكی، زندگى سختى را از سر گذراند. پدرش معتاد به الكل بود و همين مسئله باعث شد كه او مخالف سرسخت مشروبات الكلى باشد.
جرج برنارد شاو به همراه دو خواهرش، در يكى از محله هاى پايين شهر “دابلين” بزرگ شد. مادر جرج برنارد شاو ، خانه را برای يافتن كار ترك كرد و به آوازه خوانى و آموزش موسيقى پرداخت. در سال ۱۸۶۶، خانواده جرج برنارد شاو به مدرسه ی “وسليان” رفت و سپس تحصيلاتش را در مدرسه اى خصوصى در نزديكى “دالكى” و پس از آن، در “سنترال مدل اسكول” دابلين ادامه داد. او تحصيلات رسمى خود را در مدرسه “دابلين” به پايان رساند و در پانزده سالگى، كارش را به عنوان يك كارمند جزء آغاز كرد.
پنج سال بعد، در سال۱۸۷۶، جرج برنارد شاو به مادر و خواهرش پيوست و به مدت سى سال به ايرلند بازنگشت. جرج برنارد شاو در موزه ی بريتانيا به پژوهش و مطالعه پرداخت. او حرفهی ادبى خود را با نوشتن نقد موسيقى و نمايش آغاز كرد. نخستين رمان او با نام “نيمه خود زندگينامه كم تجربگى” كه بدون جنجال و هياهو و توجه منتقدين منتشر شد، داستان زندگى مرد گياهخوارى است كه از به كار بردن الكل و سيگار دورى مى كند.
جرج برنارد شاو در لندن با افكار سوسياليست ها آشنا شد و راه حل دشواری های اجتماعی را در سوسياليسم علمی و ملی كردن سرمايه و زمين ها يافت.
جرج برنارد شاو به انجمن “فابين” پيوست كه گروهی از سوسياليست های طبقه ی متوسط بودند. او از سال ۱۸۸۵ تا ۱۹۱۱، عضو كميته ی اجرايى اين انجمن بود. وي از مفاهيم گوناگونى مانند “برچيدن مالكيت خصوصى“، “تغييرات اساسى در سيستم راى گيرى” و “املاى ساده و اصلاح الفباى زبان انگليسى” پشتيباني مى كرد و به همين دليل، از محبوبيت زيادى در انگليس برخوردار بود.
جرج برنارد شاو در اين دوران، رمانهای زيادی نوشت، اما هیچ يك از آنها موفقیت چندانی به دست نیاورد. از آن پس، در زمينه ی كارهای هنری به فعاليت پرداخت كه از آن جمله می توان به نمایشنامه های “انسان و برتر از انسان” (1905) و اثر حماسی “بازگشت به ماتوسلا” (1921) اشاره داشت.
مشهورترين نمايشنامهی جرج برنارد شاو “پيگ مالون” (۱۹۱۳)، به زندگى دخترى اهل “كاكنى” (بخش صنعتى لندن) مى پردازد كه با كمك يك آموزگار خصوصى، به بانويى ممتاز تبديل مى شود. اين نمايشنامه به گونه ای دقيق، يك قرن پس از تولد جرج برنارد شاو ، به صورت نمايش موزيكالی به نام “بانوى بى شيله و پيله من” بر روى صحنه رفت.
جرج برنارد شاو در نوشته هايش به دشواری های اخلاقى زمان خود مى پرداخت و در تلاش بود تا با استفاده از طنز و كنايه، هدف خود را بيان كند. بسيارى از بهترين آثار او مانند “بشر و فوق بشر” (۱۹۰۲)، “جزيرهی ديگر جان بول” (۱۹۰۴) و “ميجر باربارا” (۱۹۰۵) – كه داستان زنى آزاد در ارتش آزاديبخش، طي سالهاى كشمكش براى تساوى حقوق زنان و مردان است – از نظر فلسفى، بحث مسئوليت فردى و آزادى روانى و همچنين، رويارويى اين مفاهيم را با خواسته هاى اجتماعى نشان مى دهد. نمايشهاى جرج برنارد شاو با مسائلى همچون مالكيت و حقوق زنان سر و كار دارد و در آنها تاكيد مى شود كه سوسياليسم مى تواند دشواری های به وجود آمده از سوي سرمايه دارى را از ميان بردارد.
جرج برنارد شاو در هجدهم نوامبر سال 1926 رسما بيان داشت که جایزهی ادبی نوبل سال 1925 را برای داستان خود نمی پذیرد. او در عين پذيرش نشان افتخار، از دريافت جايزه نقدى خوددارى كرد و در اين ارتباط گفت:
این پول از فروش مواد منفجره به دست می آید که در کارخانه های مهندس نوبل تولید می شود. بیشتر این مواد در کشتار مردم بکار می رود و یک “انسان” چنین پولی را برای ادامه ی حیات خود دریافت نمی کند.
جرج برنارد شاو اندكی پس از جنگ جهانی اول، علاوه بر ستايش “استالین“، به ستایش “موسیلینی” هم پرداخت و چنین بیان داشت که نیروی زندگی را در آنها مشاهده كرده است.
جرج برنارد شاو در طول عمرش، شصت و پنج نمايشنامه نوشت و تا نود سالگى هم بدون هيچ گونه فراز و نشيب به كار خود ادامه داد.
جرج برنارد شاو در دوم نوامبر سال ۱۹۵۰ و در سن نود و چهار سالگى، در “هرتفورد شاير” درگذشت.
جرج برنارد شاو