ایوان تورگنیف ( Ivan Turgenev ) مشهورترین و سرشناسترین نویسنده قرن نوزدهم روسیه در ۹ نوامبر ۱۸۱۸ در استان اریول، روسیه چشم به جهان گشود.
پدر ایوان تورگنیف در سال ۱۸۳۴ دیده از جهان فروبست و مادرش با خشونت و بیرحمی هر چه بیشتر، به اداره املاک شخصی خود در «اسپاسکویه» پرداخت و تربیت ایوان را نیز از هر لحاظ به عهده گرفت. با اینکه وی دلبستگی شدیدی به فرزند خود داشت ولی با رفتار خشن و مستبدانه، روح حساس ایوان را میآزرد. اگرچه نقش پدر در مقابل این تاثیر گستره و عمیق مادر بسیار اندک بود ولی با وجود این، همین تاثیر پدر است که در یکی از داستانهای کوتاه تورگنیف به نام عشق نخستین( ۱۸۶۰ ) با قدرت و وضوح تمام متجلی میشود.
ایوان تورگنیف در سال ۱۸۳۳ وارد دانشگاه مسکو شد و سپس با مادرش به سنپترزبورگ رفت و در دانشگاه سنپترزبورگ به تحصیلات خود ادامه داد.پس از گرفتن درجه دانشگاهی، به آلمان رفت و در دانشگاه برلن به تکمیل فلسفه پرداخت و به قول خود در «دریای آلمان» غور کرد. در سال ۱۸۴۱ به کشورش بازگشت.
تلاش های آغازین ایوان تورگنیف در ادبیات، شعر و قطعات ادبی، علایم نبوغ را نشان می داد و بلینسکی، منتقد بزرگ وقت روسیه از کارهای او ستایش می کرد. نزدیک ترین دوست ادبی اش گوستاو فلوبر بود. رابطه اش با لئو تولستوی و فئودور داستایفسکی بسیار رسمی و کدر بود، چرا که این دو نویسنده از علاقه زیاد ایوان تورگنیف به اروپای غربی راضی نبودند. کار به جایی رسید که در سال 1861، سرانجام تولستوی به ایوان تورگنیف پیشنهاد دوئل داد، هرچند بعدها از او عذر خواست. اما تا ۱۷سال بعد با هم حرف نزدند. داستایفسکی هم در رمانش شیاطین (۱۸۷۲) نقیضه ای بر شخصیت ایوان تورگنیف نوشت. اما در سال ۱۸۸۰ در هنگام مراسم یادبود پوشکین ، با هم آشتی کردند.
زندگی شخصی ایوان تورگنیف نیز مثل آثارش سرشار از تردیدها، تضادها و عدم قطعیتهایی بود که راه را بر انواع تحلیلها بازمیکند. این اشرافزادهی ثروتمند گرچه عاشق روسیه بود اما بخش عمدهی زندگیاش را در اروپا سپری کرد. اروپاییها اولین بار با ادبیات روسیه از طریق ترجمهی آثار ایوان تورگنیف به زبانهای فرانسوی و آلمانی آشنا شدند. در دو دههی ۵۰ و ۶۰ قرن نوزدهم که هنوز نامی از داستایفسکی و تولستوی نبود، تورگنیف مشهورترین نویسندهی روسیه در اروپا و جهان به شمار میرفت.
ایوان تورگنیف در سوم سپتامبر ۱۸۸۳ در سن شصت و پنج سالگی در بوگیوال ( حوالی پاریس ) درگذشت.
ایوان تورگنیف از خشونت نسل نوی انقلابی بیزار بود اما شجاعت و ایثارگری این نسل را میستود. با این حال، به مرور زمان، تورگنیف توانست دل همهی جناحهای درگیر [محافظهکاران، لیبرالها و انقلابیان] را به دست آورد، چون مشاهدهگر صادق و دقیق جامعهاش بود. مراسم باشکوه تشییع جنازهی او که در سنپترزبورگ برگزار شد گواهیست بر محبوبیتِ دیر به دست آمدهی او. دولت تزاری موافقت کرده بود که اجازهی برگزاری مراسم تشییع جنازهی ایوان تورگنیف را بدهد، که این خود نشانهای بود از نظر مثبت حکومت به این نویسندهی تازه درگذشته. همزمان گروههای انقلابی با صدور بیانیهای تورگنیف را دوستِ جوانانِ انقلابی نامیدند و درگذشتش را تسلیت گفتند. زندانیان سیاسی نیز تاج گلی را به مراسم فرستادند. بر سر گورش ناطقینی از همهی گروهها نطقهای ستایشآمیزی ایراد کردند و همه به خاطرش گریستند. او در مرگِ خودش باعثِ اتحادی شد که روسیه دیگر هرگز مشابه آن را به خود ندید.
گفته شده سنگینترین مغز سالم جهان، متعلق به ایوان تورگنیف است که ۲۰۱۲ گرم وزن داشته است.
فهرست آثار ایوان تورگنیف :
رمان ها:
رودن (1857)
خانه ی نجیب زادگان (1859)
شب عید (1860)
پدران و پسران (1862)
دود (1867)
خاک بکر (1877)
داستان کوتاه:
خاطرات مرد زیادی (1850)
زن روستایی
دن کیشوت روسی (یادداشت های شکارچی) (1852)
یاکوف پاسینکف (1855)
فاوست (1855)
آسیه (1858)
عشق اول (1860)
شاه لیر استپ ها (1870)
سیلاب های بهاری (1872)
سرود عشق ظفرمند (1881)
قصه های اسرارآمیز (1883)
نمایشنامه ها:
یک کار شتابزده (1843)
گفتگو در بزرگراه (1850)
بزدنژ (1846)
ابله سرنوشت (1852)
یک ماه در روستا (1855)
شامگاهی درسورنتو (1882)
ایوان تورگنیف
منابع : ویکی پدیا / همشهری آنلاین / ماهنامه تجربه