هرمان هسه ( Hermann Hesse ) به تاریخ ۲ ژوئیه ۱۸۷۷ در شهر كالو از شهرهای جنوبی آلمان در خانواده ای متعصب و پروتستان زاده شد. پدر هرمان هسه كشیش و مبلغ پروتستان، مدتی را در هندوستان سپری كرده بود. انتظار می رفت هسه جوان راه پدر و پدر بزرگ خود را بپیماید و سنت خانوادگی اش را به این طریق حفظ كند. اما هرمان هسه هیچ گاه تن به چنین كاری نداد. زمانی كه به عنوان دانش آموز او را در مدرسه علوم دینی نام نوشتند از آنجا گریخت و به انباری نزدیك مدرسه پناه برد و دوباره به خانه بازگردانده شد.
سالها بعد هسه كنجكاو و گریزان را به یك رمال سپردند تا روح او را از شیاطین پاك كند ،تعلیمات این رمال پیر هرمان هسه را تا مرز خودكشی پیش برد.
سال ۱۹۰۱ برای هرمان هسه سال شروع فعالیت های ادبی اش بود. زمانی كه كتاب هرمان لاوشر را نگاشت و بعد از سه سال پیتر كانتر فیلد را به رشته تحریر در آورد این دو كتاب برای او شهرت و مكنت مالی به ارمغان آورد و او را در ردیف نویسندگان قابل بحث قرار داد.
هرمان هسه در سال ۱۹۱۱ به هندوستان مسافرت كرد. ثمره این اتفاق سیزده سال بعد زمانی كه رمان سیذارتا را نگاشت به بار نشست. این کتاب نگرشی بر ریشههای روانشناسی در مذاهب جهانی و مکاتب عقلی است و هسه نیز در جستجوی رسیدن به مؤلفهای است که تفاهم بین دو فرهنگ شرق و غرب را عملی سازد. سالهای شروع جنگ جهانی سال های مشكلات روحی هرمان هسه بود، پسرش بیمار شد، پدرش فوت كرد و همسرش نیز به بیماری روانی دچار شد و در تیمارستان بستری شد و خود هرمان هسه نیز به مشكلات روانی دچار گشت.
هرمان هسه در سال ۱۹۴۶ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد و بعد از آن جایزه گوته نصیبش شد.
هرمان هسه متأثر از بیماری همسرش که مبتلا به شیزوفرنی بود، در سال ۱۹۱۶ به یک بحران عمیق روحی (افسردگی) مبتلا شد و تحت مداوا قرارگرفت. سالهای پایانی عمر هرمان هسه در سوئیس به نقاشی، باغبانی و از همه مهمتر نوشتن گذشت تا این كه در شبی از شب های ماه اوت ۱۹۶۲ زمانی كه سر بر بالین گذاشت دیگر بیدار نشد.
آثار هرمان هسه :
- پیتر کامنسیند
- زیر چرخ
- دمیان
- گرترود
- رُسهالده
- سیذارتا
- گرگ بیابان
- نارسیس و گلدموند
- سفر به شرق
- بازی مهرهٔ ( تیلههای ) شیشهای
دمیان :
شنيدنِ موسيقی را دوست میدارم اما تنها موسيقیای كه مطلق را بيان میكند. موسيقیای كه در آن حس میشود كه كسی بهشت و دوزخ را تكان میدهد. من موسيقی را بینهايت دوست میدارم، بهويژه از آنرو كه به گمانام چندان پایبندِ اخلاق نيست.
راهی را که برگزیدم به کدامین سوی رهنمونم خواهد بود؟ چه راه جنونآمیزی و چه ناهموار است این راه، مگر به بیراهام کشاند. بگذار تا به هر ناکجاآبادی که میخواهد ببرد، من این ره را میپویم
اوج تمام شوخطبعیها به جایی ختم میشود که انسان خویشتن خویش را نیز به مسخره میگیرد
هرمان هسه