ترانه وفایی
نویسنده ومترجم
افسوس؛ یک هفتهای میشود که رفته است. با این چهره و با این کلاه آشنا بودم. با او هم صحبتی بسیار داشتهام. در کلاس درس از او آموختهام. کریستف بالایی، شرق شناس فرانسوی، مترجم و پژوهشگر ادبیات فارسی و دارای دکترای ادبیات فرانسه و دکترای دولتی (عالی) با تخصص در ادبیات فارسی وادبیات تطبیقی است. استاد بالایی بعد از انقلاب ایران، به کشورمان آمد و به مطالعه در ادبیات ایران پرداخت. بعدها رئیس انجمن ایران شناسی فرانسه در ایران (IFRI) شد.
وی به زبان فارسی تسلط بسیاری داشت و زندگی حرفهای او با ادبیات فارسی پیش میرفت. هرچند تنها به ادبیات کهن اکتفا نکرد و ویژگیاش در این بود که در حوزه ادبیات معاصر ایران هم به ترجمه و پژوهش اهتمام ورزید. قصد من این نیست که شرح حالی از او بدهم و بگویم تاریخ تولدش ۱۹۴۹ است یا اینکه در ۳۱ جولای ۲۰۲۲ برابر نهم مرداد ۱۴۰۱، متأسفانه در اثر بیماری در فرانسه درگذشته است، یا حتی دنبال آن نیستم که فهرست آثارش را در اینجا ارائه دهم. برای همه اینها جستوجوی گوگل جوابگوست. قصد من این است که بگویم ادبیات ما یکی از پرتوانترین پشتیبانهایش را در بیرون مرزهایش از دست داد.شاگردانش مشوقی را از دست دادهاند که خود تلاشی بینظیر در این راستا کرده بود و آنها را تا دنیای ادبیات فارسی و ایران زمین میبرد تا مانند او کشف کنند.درست است که آثارش ارزشمند هستند و او را ماندگار میکنند، اما او همیشه حرکت میکرد و حاصلش را به گنجینه ادبی میافزود. به ایران آمدنها و اقامتهای طولانی و همنشینیهایش با اهل ادب ایران، او را در زمینه فعالیتش برجستهتر میکرد. کسی که به جایگاه جهانی شدن ادبیات فارسی، حتی در نثر داستانیاش پی برده بود. به روشنی میدانست که اگر ادبیات فارسی در خارج از ایران بیشتر شناخته میشد، در درجات بالاتری قرار میگرفت و جوایز بزرگی چون گنکور یا حتی نوبل ادبیات به کسانی چون دولتآبادی تعلق میگرفت. او با این نگرش و با تدریس ادبیات ایران در دانشگاه، شاگردانش را برای ترجمه ادبیات ایران آماده میساخت.به ایران آمدنها و اقامتهای طولانی و همنشینیهایش با اهل ادب ایران، او را در زمینه خودش برجستهتر میکرد و باعث میشد کسی از ادبیات ایرانی که نفس دیگر کشیده است نیز در این زمان حرفی بزند. من متأثرم که امان نیافت و نیافتم تا ترجمهای از یکی از آثارم را پیرو صحبتمان در این فهرست جای دهیم… بیمار شد. رفت!من بهعنوان شاگردش در دانشگاه (در فرانسه)، خاطرات بسیاری از او دارم. تلخ و شیرین. از همه رنگ. لحظههایی که او را به نزد شفیعی کدکنی بزرگ بردم، تا زمانی که به او پیشنهاد دیدار سیروس طاهباز را دادم تا بیشتر به دنیای نیما وارد شویم و آماده ورود به نگارش تز دانشگاهی! و چه تجارب نابی که در ادامه به دست نیامد…
افسوس بسیار که دیگر صدای کریستف بالایی از فرانسه به گوش نمیرسد که پای تلفن بگوید، «زمان نمایشگاه است و من تا یک هفته دیگر تهران هستم!» …