«مورپرگو» در دهسالگي در يك مدرسة شبانهروزي خارج از محل زندگياش، در دوردستترين نقطة «ويلتشاير» به سر ميبرد. روزي او بهخاطر سختگيريهاي مدرسه و حضور پسري شرور به نام «بشير پومونت» از مدرسه فرار كرد و با يك پيرزن و سگش برخورد كرد. پيرزن او را به خانة بزرگ خود برد. شير سنگياي كه اطراف آن پروانههايي به اسم «آدونيس آبي» ميچرخيدند توجه مورپرگو را جلب كرد. پيرزن داستان شير پروانهاي را براي او تعريف كرد. شير پروانهاي ساختة دست پيرزن و همسر متوفياش برتي بود. آن شير سفيد در آفريقا با برتي بزرگ شده بود، بعد توسط مردي فرانسوي به سيرك برده شده بود. بعد از سالها زماني كه برتي مجروح جنگي شده و روي ويلچر مينشست، با شير سفيد كه اسم او را «شاهزادة سفيد» گذاشته بودند برخورد كرد. شير او را شناخت و تا پايان عمر با برتي ماند. عشق برتي به شاهزادة سفيد باعث شد كه به ياد او بالاي تپة شير سنگي كندهكاري كنند.
( سایت خانه کتاب )
برنده ی جایزه ی بهترین نویسنده از: Private Peacful, Smart Prize & Guild Award
برنده ی جایزه ی بهترین نویسنده از: Private Peacful, Smart Prize & Guild Award
شیر پروانه ای داستان تنهایی و عشق است، پس مناسب برای خوانندگان جوان. جولیا اکلشر
داستانی جادویی و پر رمز و را با قدرتی که خواننده را بارها و بارها مجذوب میکند. جنی موریس
این داستان زیبا درباره عشق و جنگ همه چیز در خود دارد . یانگ تلگراف
این داستان حساس و تصویری استحقاق این را دارد که به عنوان شاهکار شناخته شود. جونیور اجوکیشن
مدت ها بود داستانی که به این زیبایی ساخته شده باشد نخوانده بودم. وندی کولینگ
مورپورگو با ترکیب زیبایی از شفافیت ، عمق و احساس می نویسد. ساندی تایمز