کمتر شاعرِ معاصری در دنیای غرب، به اندازه ژاک پره ور ( Jaques Prevert ) ، توسط مردم خوانده، محبوب و به یاد سپرده شد! شاعری که تصویرسازیهای ساده و عمیقش از احساسات ناب و موقعیتهای عاطفی خاص او را در بین شاعران هم عصر خودش کم نظیر ساخت .
ژاک پره ور شاید این خلاقیت و سیال بودن قلم و احساسش را از دوران کودکیاش با خود حمل کرد. او که در چهارم فوریه سال ۱۹۰۰ در نوبلی سورسن به دنیا آمد از همان کودکی ، شیفتهی شادی بود و هرگز مهمانیها و تئاتر ها را از دست نمیداد . چنان از زیبایی دنیا شاد بود که حتا در کلاس درس هم معلمش او را برای توجه کردن بیش از حد به گلهای حیاطِ مدرسه سرزنش میکرد!
علاقمندی پدرش به نمایش و وجود یک برادر کارگردان، او را به عالم سینما هم نزدیک کرد به طوری که 69 فیلمنامهی بلند و کوتاه را نوشت ( در برخی از آنها تنها مسئول نگارش دیالوگها بود ) و ارتباط نزدیکی با بزرگانی چون ژان رنوار، کلود اوتان لارا و مارسل کارنه داشت.
او همچنین با برخی بزرگان سورئالیسمِ ادبی فرانسه ( لویی آراگون و آندره برتون ) دوست و همکلام بود.
دو شعر از ژاک پره ور با ترجمه ترانه وفایی