کارگاه فیلسوف
کارگاه فلسفه را بچشیم
فلسفه را بچشیم: عشق و دوستی
فلسفه را بچشیم : خشونت و عدم خشونت
فلسفه را بچشیم : عادی بودن و عادی نبودن
وقتی گرسنه تفکریم
این مجموعه به شیوه ای شیرین و به طور مستقیم افکار جدیدی را در ذهن ما ایجاد می کند و به ما کمک می کند به سوال های مهمی که در ذهن داریم بهتر فکر کنیم.عادی بودن و عادی نبودن
بابا بوی سوختگی می آید. عادی نیست، «چرا عادی است»، یادم رفته گوشت را از فر در بیاورم. نگاه کن برف می آید! در بهار عادی نیست! چه چیزی عادی است و چه چیزی عادی نیست؟فلسفه را بچشیم : استفاده از زمان و هدر دادنش
---------
نسخه صوتی کتاب استفاده از زمان و هدر دادنش - فیدیبو
---------
فلسفه را بچشیم : کلام و سکوت
وقتی گرسنه تفکریم
این مجموعه به شیوه ای شیرین و به طور مستقیم افکار جدیدی را در ذهن ما ایجاد می کند و به ما کمک می کند به سوال های مهمی که در ذهن داریم بهتر فکر کنیم.کلام و سکوت
خالی کردن ذهن کار ساده ای نیست، ایجاد سکوت در درون خود هم کار ساده ای نیست. با این وجود، ما به آن احتیاج داریم. ما به این سکوت و به این خلا احتیاج داریم تا همه چیز را مرتب کنیم. دقیقا مثل مواقعی که نیاز داریم که دیگران سکوت کنند. تا ما بتوانیم فکر کنیم و تمرکز کنیم. در مورد داشتن حق بیان بسیار صحبت می کنیم... ولی ما باید درخواست حق سکوت هم داشت باشیم.فلسفه برای آن ها که پر از سوالند!
برای آن هایی که دنیایشان بزرگ و اندامشان از ذهنشان کوچکتر!
خلاصه فلسفه برای شما که این مجموعه را دوست داشته ایدو پشتیبان آن بوده اید..
و اما شمایی که آن را نمی شناسید، ،و شمایی که این مجموعه را پشتیبانیش نکرده ایدو نخوا سته اید آن را بخوانید، برای ما هنوز از طرف شما جای امیدهست!
این مجموعه،
فرزندانمان را یاری می کند تا بتوانند در باره ی پرسش هایی که دارند، بهتر بیندیشند…
و
شامل موضوعات مختلف است.
هر کتاب مجموعه فلسفه را بچشیم شامل دو عنوان یا دو مفهوم می باشد. این مفاهیم با استفاده از داستانک و صحبت از ملموسات پیرامونمان به روشنی و صراحت، بیان شده. روند پیشروی و نحوه ی پردازش موضوعات، روشی است سرگرم کننده برای بیدار شدن اندیشه!
از مدیر سایت او پرسیدم اگر در سایت، یک سری پرسش پیشنهادی برای موضوعات” فلسفه را بچشیم” داشته باشیم، خیلی زحمت ایجاد می کنه؟ و ایشان جواب دادند: اگر می کرد هم باز با جان و دل به آن می پرداختم…
و این شد که تصمیم دوست شما قطعی شد… می خواهم فکر هایمان را با هم تقسیم کنیم…
اگر آماده اید، من شروع کنم و شما وقتی در موردشون فکر کردید، بگویید…
قبل از هر چیز می خواهم براتون یک خاطره یایک داستان تعریف کنم.
در زمان هایی نه خیلی دور، کودکی زندگی می کرد که مامان و بابایش خیلی اهل معاشرت بودند. پس او هم تصمیم گرفت از این فرصت استفاده کند و تا جایی که امکانش فراهم بود درجلسات کاری و غیر کاری آن ها با آن ها ، شرکت کند.
کودک قصه ی ما عاشق راه بازگشت بود.
از پدر و مادرش جدا راه می رفت تا چیز ها و اتفاقات را با خودش تکرار و بررسی کند… دوره شان کند … دوباره بسازدشان و خلق دوباره کند…و هر زمان به لحظه ی مکث افکارش می رسید، حرف های پدر و مادرش را دنبال می کرد تا روزنه ی نگاه آن ها را از دست ندهد.
بعد هم که نوبت انتخاب می رسید…انتخاب از میان پرسش های ایجاد شده در ذهنش!
و هنوز هم راه باز گشت را دوست دارد و در همین راه با شما آشنا شده است…
و، حالا نوبت عروسک ها و ماشین هاست که نقش پرسنار ها را ایفا کنند. قصه ی واقعی از اینجا شروع می شد…
می خواهم این کار را به شما هم پیشنهاد کنم:
شما یا خودتان به تنهایی این کار را بکنید یا با دوستانتان یا با خانواده تان یا با آموزگارتان …این گفتگو ها عالی هستند … پرسش هایی که مطرح می شوند … و….حالا حتی اگر در ماشین، در ترافیک هم ( البته اگر حال و وقتش را دارید یعنی همه ی اهالی ماشین دارند) ، به این گفتگو ها بپردازید، شاید زمانتان پر کیفیت تر شد!!
پیشنهادگفت و شنود ، :
لطفا کتاب را بردارید و فهرستش را یکی از شما با صدای بلند بخواند. یعنی اول فهرست را بچشید!
از اول کتاب یک فصل بخوانید. یکی از شما با موافقت همه.
کسی که خوانده ، از دیگران بپرسد آیا متوجه نکته ی جا لبی شده اند؟ اگر بله، مطرح کنند اگر نه، همگی با هم در مورد آنچه خوانده اید ، صحبت کنیدو خوب آن را بچشید. هر وقت همه موافق بودند، می توانید به فصل بعدی بروید.
فصل به فصل به نوبت و همین ترتیب جلو بروید تا کتاب تمام شود.
به جز فلسفه می توانید خوراکی های دیگری را نیز نوش جان کنید…پس فراموش نکنید!
حالا، یک به یک، هر کس یک موضوع در ارتباط با موضوع اصلی کتاب مطرح کند. می توانید یک پرسش مطرح کنید.
– کتاب را بردارید و فهرستش را یکی از شما با صدای بلند بخواند. یعنی اول فهرست را بچشید!
– از اول کتاب یک فصل بخوانید. یکی از شما با موافقت همه.
-کسی که خوانده ، از دیگران بپرسد آیا متوجه نکته ی جا لبی شده اند؟ اگر بله، مطرح کنند اگر نه، همگی با هم در مورد آنچه خوانده اید ، صحبت کنیدو خوب آن را بچشید. هر وقت همه موافق بودند، می توانید به فصل بعدی بروید.
– فصل به فصل به نوبت و همین ترتیب جلو بروید تا کتاب تمام شود.
-به جز فلسفه می توانید از خوراکی های دیگرتان نیز نوش جان کنید…
-حالا، یک به یک، هر کس یک موضوع در ارتباط با موضوع اصلی کتاب مطرح کند. می توانید یک پرسش مطرح کنید.
ادامه در همان عنوان ” فلسفه را بچشیم”…
چند پرسش برای نمونه می تواند این ها باشد:
می شود زمان را از دست داد ؟ می شود گمش کرد؟!!!
می شود یک زمانی را”به هیچ کاری نکردن”تخصص داد؟می شود این زمان خیلی طولانی باشد؟
-چرا خیلی از اوقات می گوییم “وقت طلاست” ؟
-می توانیدالآن خودتان را بدون نگاه به آینه در ذهنتان ببینید؟10 سال دیگرتان را چه؟ 30 سال دیگر ؟ آیا این فکر شما را نگران می کند؟ چه احساسی به شما دست می دهد؟
– به “وقت را پر کردن” چه گونه فکر میکنید ؟
– به گفتن این که “کمی وقت برای خودم می خواهم داشته باشم”،چگونه نگاه می کنید؟
-به نظر شما، ما می توانیم به رویاهایان، به کارهایی که می خواهیم انجام بدهیم، فکر کنیم؟ کی؟
-اگر زمانمون خراب بشود، درست می شود؟
-چه کسی تصمیم می گیرد زمانمان را چگونه پر کنیم؟
-در مورد برنامه داشتن، نظرتان چیست؟
-رمان را هدر ندادن چیست به نظر شما؟
-به پیرامونتان نگاه کنید. زمان از کجا ها عبور کرده؟!
و…
اگر کتاب را بخوانید، پرشس ها خیلی بیشتر می شوند.
من هم می روم یک بار دیگر کتاب را بخوانمشاید پرسش های بیشتری پیدا کنم…
ممنونم با هم بودیم…
ترانه وفایی